🌱تامّلی بر یک بیت حافظ🌱

باز ارچه گاه‌گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی

دکتر محمدرضا ترکی می نویسند: این بیت حافظ نکات لطیفی دارد که پیشتر به آن‌ها پرداخته شده است، مثل رابطه باز و کلاه و رابطه باز و سیمرغ و کلاه و پادشاهی و "کلاه گاه‌گاهی" که نوعی کلاه صوفیانه بوده، و ... اما پرسشی که ذهن را مشغول می‌کند این است که مگر ما در جهان و در کوه قافِ اساطیر چند سیمرغ داریم که حافظ "مرغان قاف" فرموده است!
از میان شارحان حافظ تنها استاد حمیدیان را دیده‌ام که به این نکته بذل توجه فرموده و نوشته‌اند:
"مرغان قاف مراد سیمرغ است و جمع به معنی مفرد، زیرا بنابر مشهور در کوه قاف هیچ مرغی به‌جز سیمرغ ماوا ندارد. استعمال جمع به جای مفرد، مطابق قواعد علم معانی، دلایل مختلفی دارد، و در این مورد می‌توان گفت که چون فاعل مفرد زیاده بدیهی و شناخته است جمع بسته شده است".
در نقد این دیدگاه می‌توان گفت... قدما هرگز اسامی اَعلام را جمع نمی‌بسته‌اند و این کار را منطقی نمی‌شمردند و تعبیراتی چون سعدی‌ها و فردوسی‌ها و حافظ‌ها که امروزه رواج دارد تحت تاثیر زبان‌های بیگانه شکل گرفته و سابقه چندانی در زبان فارسی ندارد...
آقای دکتر ترکی در ادامه می نویسند: اساسا این سخن که هیچ مرغی به‌جز سیمرغ در کوه قاف ماوا ندارد سخن درستی نیست... بر اساس دیدگاه‌های سهروردی ماجرا از قرار دیگری است:
"پیر را پرسیدم که گویی در جهان یک سیمرغ بوده است؟ گفت آن‌که نداند چنین پندارد و اگرنه هر زمان سیمرغی از درخت طوبی به زمین آید و این‌که در زمین بوده منعدم شود...چنان‌که هر زمان سیمرغی بیاید."
گمان می‌کنم این نکته یکی از وجوه تاثیرپذیری حافظ از شیخ اشراق باشد. (غرایب حافظ، محمدرضا ترکی)
***
نظر جناب آقای دکتر ترکی متاثر از دیدگاه شیخ اشراق است، ایشان به نقل از سهروردی می گویند یک سیمرغ وجود ندارد، با این توضیح که وقتی سیمرغی می میرد سیمرغ دیگری بوجود می آید و جای او را می گیرد.
اما در نقد نظر جناب دکتر ترکی باید گفت که این نظر آن معنی را نمی رساند که همزمان چند سیمرغ در کوه قاف ماوا دارند، بلکه بنا به نظر شیخ اشراق در هر زمانه ای یک سیمرغ در آنجا بسر می برد و بعد از مرگش سیمرغ دیگری به جای او می نشیند.

بنابراین از نظر راقم این سطور پاسخ این اشکال این است که حافظ در اینجا به مفهوم ترکیبی سیمرغ(سی مرغ) نظر داشته است؛ همان که عطار در منطق الطیر از آن به "وحدت در عین کثرت"(سیمرغ=سی مرغ) تعبیر می کند.
لوئیزه فون در این باره می گوید: "سیمرغ را از این جهت در شرق سی‌مرغ می‌نامند که این پرنده روح جمعی همۀ پرندگان را بیان می‌کند و به‌عنوان روح قبیله یا توتم، ویژگی‌های همۀ پرندگان را در خود دارد"(۱).
بنابراین تصور می کنم وقتی حافظ از "مرغان قاف" [بصورت جمع] سخن می گوید نظر به این نکته دارد- الله اعلم.

۱- مری لوئیزه فون، فرایند فردیت در افسانه‏ های پریان. ترجمه زهرا قاضی، شرکت سهامی‌انتشار: ۱۳۸۳، ص 180.


✍️حسین مختاری
@golhaymarefat