اخوانیات سهند و شهریار
اخوانیّه ی سهند و پاسخ استاد شهریار
بولود قاراچورلو (۱۳۰۵- ۱۳۵۸) متخلص به "سهند" شاعر مبارز و نامدار اهل مراغه بود و در سال های استبداد و اختناق رژیم پهلوی به خاطر مبارزاتی که در راه آزادی های مدنی داشت گرفتار زندان گردید و رنج ها دید(بین سال های۱۳۳۰-۱۳۲۶). شاید بتوان او را شاعر- چریک نامید. شهریار اما بجای مبارزات سیاسی کوشش های عمیق و اصیل فرهنگی می کرد و در شعر هایی که به زبان فارسی می سرود، چنان تاثیری در اذهان مردم ایران و خاصه نخبگان می گذاشت که لاجرم نامش فرهنگ و ادب دیار کهن آذربایجان را فرا یاد می آورد. درست است که شهریار با غزل های ناب و دلنشین خود -به زبان فارسی- شهرت یافته بود ولی بکلی هم فارغ از زبان و ادب ترکی نبود. منظومه ی بلند و بی نظیر "حیدربابایه سلام" نمونه ی اعلای بارقه های متعالی طبع وی به زبان ترکی آذربایجانی بود که در اندک زمان توانسته بود از مرزهای ایران بگذرد و شوری به پا کند. شهریار را از این حیث بحق باید زنده کننده ی زبان و ادب ترکی آذربایجانی نامید؛ زبان و ادبیاتی که از مدت ها پیش به محاق افتاده و رمقی از آن نمانده بود و چشم به راه مردی بود که دستی از خویش برون آرَد و کاری بکند. و شهریار این کار را به وجه احسن کرد. او خون تازه ای را در رگ های کالبد زبان ترکی به جریان انداخت.
اما سهندِ زندان کشیده، از شاعر بزرگ آذربایجان؛ یعنی استاد شهریار، انتظار بیش از این ها داشت. او از اینکه می دید شاعر ما در نازک خیالی های شاعرانه ی خود غرق است و در آن گیر و دار، غزل های عاشقانه ی فارسی می سراید، سخن های ناگفته و گله های بسیار در دل داشت و پیِ فرصتی بود تا با همان ابزاری که خود شهریار به جنگ فرهنگ ستیزان می رفت، او را به مصاف مبارزه با دشمنان زبان ترکی فراخوانَد. چنین بود که شعر معروف خود را که با این بیت زیبا آغاز می شود:
بیر الیمده قلم، بیر الده کاغذ
خیالیم بویلانیر دامدان، دیواردان...
سُرود و در آن صراحتا از شهریار گلایه ها کرد و از او خواست که بیش از این آلت دست اجنبی نباشد و چراغی را که به خانه رواست، حرامِ مسجد نکند.
این چند بیت از آن شعر را خطاب به استاد شهریار ملاحظه کنید:
...بو گون من سهندم، سن شهریارسان،
گل باشین اوجالداق قوجا تبریزین
بیر کره یادلارین داشینی آتاق،
چکک قایغی سینی اؤز ائلیمیزین
ائلیمیزه نه گون آغلامیشیق بیز؟
باغین شاختا ووروب، بوستانین یاریب
ائل بیزه نئیله سین، نه گون آغلاسین؟
آغزی اوچوقلاییب، دیلی باغلانیب
اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر
دوغما ائللریمیز قارانلیقدادیر
یانیب یاندیرمایاق یادین چیراغین
ائومیز سویوخدور ، قیشدیر، شاختادیر ...
و اما شهریار مُلک سخن بدنبال این واقعه قلم بر می دارد و شاهکاری می آفریند- نامش سهندیه. این شعر که نوعی مستزاد نو شمرده می شود، سرشار از گوهرهای درخشان و صورت های خیالی نغز و نکته های قدسی و عرفانی دلرباست.
استاد شهریار ابتدا در وصف عظمت کوه سهند و نیز شاعری که نام از سهند گرفته، بیت های درخشانی می سراید و آنگاه به این بیت ها می رسد و اخوانیه اش را به اوج خود می رساند:
دئدین: آذر ائلینین بیر یارالی نیسگیلییم من؟ / نیسگیل اولسام دا گولوم بیر ابدی سئوگیلییم من/ ائل منی آتسادا اؤز گوللریمین بولبولویم من
ائلیمین فارسیجا دا دردینی سؤیلر دیلییم من/ دینه دوغرو نه قارانلیق ایسه ائل مشعلی یم من/ادبیات گولویم من
نیسگیل اول چرچی یه قالسین کی جواهر ندی قانمیر/ مدنیّت دبین ایلیر بدویّت، بیر اوتانمیر/ گون گئدیر آز قالا باتسین گئجه سیندن بیر اویانمیر/ بیر اؤز احوالینا یانمیر
آتار اینسانلیغی امّا یالان اَنسابی آتانماز/فتنه قووزانماسا بیر گون گئجه آسوده یاتانماز/ باشی باشلارا قاتانماز
آمما مندن ساری، سن آرخایین اول شانلی سهندیم/ دلی جیرانلی سهندیم/ من داها عرش اعلا کؤلگه سی تک باشدا تاجیم وار/ الده فرعونه قنیم بیر آغاجیم وار/ حرجیم یوخ، فرجیم وار
من علی اوغلویام، آزاده لرین مردی، مرادی:
او قارانلیقلارا مشعل
او ایشیقلیقلارا هادی
حقّه- ایمانه منادی
باشدا سینماز سپریم وار!
و چنین بود که مرحوم بولود به نور وجود و بارقه های الاهیِ جانِ بیدار شهریار پی بُرد. آرام که شد، خود را به او نزدیک تر کرد و دست ارادت بسویش دراز نمود. شهریار با جان و دل از او استقبال کرد و کنارانش گرفت؛ سهندی که دائم دلی پر طوفان و جانی ابرآلود داشت، در خلوتگاه شهریار آرام گرفت.
شاید آن روزها زیر لب، خطاب به خود، این کلمات مولانا را زمزمه می کرده است:
گفتی شکار گیرم، رفتی شکار گشتی...
حسین مختاری
۴مرداد۹۶
«تئلیم خان» نام روستایی است در هشترود آذربایجان شرقی که نویسنده دوران کودکی خود را در آن سپری کرده است.